گر دیر امدم مجروج بودم اسیر قبض وبست روح بودم در باغ شهادت را نبندید به ما بیچاره گان زان سو نخندید رفیقانم دعا کردند ورفتند مرازخمی رها کردند ورفتند رها کردند در زندان بمانم دعا کردند سر گردان بمانم شهادت نردبان آسمان بود شهادت اسمان را نردبان بود چرا برداشتند این نردبان را؟ چرا بستندراه آسمان را؟ مرا پایی به دست نردبان بود مرا دستی به بام آسمان بود تو بالا رفته ای من در زمینم برادر رو سیاهم شرمگینم
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: دفاع مقدس -شعر,
